پنج شنبه ۹ فروردین ۱۴۰۳
۱۹:۲۷:۳۰
فرمانداری شهرستان فریدن

از یالانچی تا تاکستان های نهرخلج

به گزارش روابط عمومی فرمانداری فریدن، فریدن یکی از شهرستان‌های توابع استان اصفهان می باشد که در ۱۳۴ کیلومتری از مرکز استان قرار دارد، این دیار کهن به مرکزیت شهر داران دارای دو بخش زنده رود و مرکزی است، که این دو بخش شامل دو شهر دامنه و داران و ۲۸ روستا می باشد و […]

به گزارش روابط عمومی فرمانداری فریدن، فریدن یکی از شهرستان‌های توابع استان اصفهان می باشد که در ۱۳۴ کیلومتری از مرکز استان قرار دارد، این دیار کهن به مرکزیت شهر داران دارای دو بخش زنده رود و مرکزی است، که این دو بخش شامل دو شهر دامنه و داران و ۲۸ روستا می باشد و نهرخلج مرکز بخش زنده رود به شمار می رود.

روستاهای تاریخی و زیبای این شهرستان سال‌ها است که در غبار رسانه‌ی به سر می برند و معرفی این ظرفیت‌های بالقوه گردشگری همیشه قسمتی از پازل گمشده این داستان است، در این گزارش به معرفی یکی از روستاهای بخش زنده رود فریدن خواهیم پرداخت.

دهستان نهرخلج در ۱۴۹ کیلومتری از مرکز استان و ۹ کیلومتری از شهر داران قرار گرفته و به علت وجود نهرهای زیاد در ادوار مختلف تاریخی یکی از زیباترین روستاهای شهرستان به شمار می رفت و به علت پرآبی در این روستا تاکستان‌های بسیاری وجود داشت که این امر باعث گردیده بود نهرخلج را به نام تاکستان فریدن نیز بشناسند البته مردم روستاهای اطراف به وسیله‌ی چارپایان خود در زمان برداشت انگور در این روستا حاضر می شدند و انگور زمستانی خود را نیز تامین می کردند.

در ادامه یک معرفی کلی از این دهستان خواهیم داشت، این گزارش برگرفته از مقاله ی سرکار خانم لیلا قربانی می باشد.

 

وضعیت جغرافیایی

دهستان نهرخلج در ۲۱۲ درجه و ۰۲ دقیقه طول شرقی از نصف النهار مبدأ و در ۰۵ درجه عرض جغرافیایی و با ارتفاع ۲۳۳۵ متر از سطح دریا می باشد.

موقعیت محلی

این روستا در شمال غربی شهرستان فریدن واقع شده که از شمال به روستای گنجه، از جنوب به روستاهای درختک و سفتجان، از شرق به شهر داران و از غرب به روستای حصور و ازونبلاغ محدود می شود.

ناهمواری ها

روستای نهرخلج مرکز بخش زنده رود شهرستان فریدن می باشد که شامل بخش های متعدد کوهستانی و جلگه ای می باشد، چنانچه دامنه های شرقی کوهستان یالانچی و چاله های محصور آن و دامنه های جنوبی کوه های دیگاه را دربر می گیرد.

جلگه ها

قسمت عمده روستای نهرخلج دشت وسیعی است که در طول زمان از آبرفت رودخانه هایی که از ارتفاعات روستاهای بالا دست یا از کوه های این روستا سرچشمه گرفته تشکیل شده است.

آب و هوا

آب و هوای روستای نهرخلج با توجه به عواملی چون ارتفاع، وجود پستی و بلندی ها، نزدیکی به مناطق کوهستانی و وزش بادهای شمالی نیمه مرطوب سرد است.

یکی از نکات ویژه آن هوای پاک و نسیم دلنشین صبح گاهی بهار و برف زیبای زمستان است که می تواند گردشگران بسیاری را به خود جذب کند.

رودخانه ها

رودخانه ی مهم این روستا که به زبان محلی «چای» نام دارد، از ارتفاعات روستاهای بالادست، همچون گنجه و بادجان که در مبدأ به ارتفاعات خوانسار محدود می شود، سرچشمه می گیرد سپس با گذر از این روستاها و پیوستن به رود دیگر در پائین دست، به سد زاینده رود منتهی می شود که البته این رودخانه چند سالی هست که به دلیل بارندگی های کم و حفر چاه های کشاورزی کاملاً خشک شده است.

جوار این رودخانه چشمه های پرآبی وجود داشته که متأسفانه آنها نیز کاملاً خشک شده اند، چشمه های که منبع تامین آب شرب اهالی روستا در ادوار مختلف بوده است.

همانگونه که از نام روستا مشخص است، نهرهای زیادی از این روستا عبور می کرده و به واسطه این نهرها روستای نهرخلج دارای طبیعت بسیار زیبایی بوده است که سرتاسر روستا پر می شد از باغ‌های انگور که امروز از آنها فقط بیابان های خشک و بی آب و علف باقی مانده است.

تاریخ روستا

در مدارک تاریخی و پرس و جو از بزرگان، نهرخلج به نام‌های عزیزآباد، دیگاه، عبدل‌آباد و قلعه هایی به نام معصوم قالا«به زبان ترکی به قعله، قالا گفته می شود» قویت قالا، قلعه آدینه نیز معروف بوده است و همه جزء ولایت پرتیکان بودند.

تاریخ بنای این روستا به طور دقیق معلوم نیست اما پاره ای از مورخان با توجه به نام پرتیکان، بنای آن را به دوران هخامنشی نسبت داده اند و به علت سرسبز بودن آنجا نهری به نام یکی از شاهزادگان هخامنشی که خلج نام داشت در این محل احداث گردیده که نام روستای نهرخلج منتسب به آن می باشد.

این روستا با توجه به حمله افغان‌ها و مغولان و خرابی آن، در طول تاریخ ۵ بار جابجا شده که وجود سنگرهای افغان‌ها و مغولان در ارتفاعات اطراف نهرخلج دلیل و گواه بر این امر می باشد.

فرهنگ جغرافیایی تاریخی و ادبی ایران آورده است که در زمان شاه عباس اول، ارامنه آذربایجان پس از اسارت به فریدن تبعید شدند که در قسمتی از معصوم قالا پس از حفاری، اسکلت انسان‌هایی پیدا شد که در قبرهای آنها وسایل و ابزارآلات وجود داشت و با توجه به چنین رسومات در بین ارامنه احتمالا این قبور متعلق به آنها می باشد.

وضعیت جغرافیایی و توپوگرافی روستای نهرخلج به گونه ای است که گسترش آن در تمام جهات امکان پذیر می باشد، شیب ملایمی که از شمال شروع شده و در جهت جنوب، غرب و شرق ادامه دارد، تنها عامل ایجاد آن نهرهایی است که از قسمت شمال و مرکز روستا از قنات ها سرچشمه می گرفته و در امتداد این شیب جریان داشته که این امر عاملی برای گسترش روستا در ادوار مختلف به سمت این نهرها بوده است.

ولی امروزه به دلیل وجود جاده ترانزیتی اصفهان به خوزستان در قسمت جنوب گسترش روستا به اطراف این جاده کشیده شده و محلات قدیمی تخریب گردیده و هیچ ساخت و سازی صورت نمی گیرد.

زنان و مردان روستا

در این روستا و تمام روستاهای دیگر فریدن زنان و مردان دوش به دوش هم کار می کردند، مردها آفتاب طلوع نکرده پس از رسیدگی به احشام خود، بقچه خود را که گاه داخلش روغن گل و نان پنیری بود را بر می داشتند و به صحرا می رفتند و در صحرا به فعالیت مشغول بودند که پس از غروب آفتاب به خانه باز می گشتند.

مردهای قدیم به علت نبود وسایل کشاورزی آنچنانی از آغاز بهار که به صحرا می رفتند تا اول پاییز به صورت مداوم مشغول به کار بودند برعکس این روزها که وسایل به وفور یافت می شود و کار کاشت، داشت و برداشت بسیار سریع انجام می شود[ بومی های روستا که اکثرأ لهجه ترکی داشتند به مردی که از اول بهار به سختی مشغول کار می شد و تا پاییز هم آن سال سخت تلاش می کرد و گاه حتی وقت آن را نمی کرد به خود رسیدگی کند، می گفتند: غاریاز کیشیسه یعنی مرد بهار، مردی که از بهار رفته برای کار و پاییز به خانه برگشته است]

اما الان در دو روز همه کارها با تراکتور و دیگر وسایل به سرانجام می رسد و مردان فقط دغدغه فروش محصول و وام های معوقه خود را دارند.

حال زنان روستا، شیر زنانی که هم اکنون گاه پای صحبت هایشان بشینیم می بینیم در زمانهای قدیم چه بسیار رنج بردند ولی هیچ گاه مرد خود را در سختی ها رها نکردند و همیشه پشتیبان مرد خود بودند.

زن ها در روستاها با آغاز بهار کارشان آغاز می شد، مردها وقتی گندم را برداشت می کردند آنها را به آسیاب برده و به آراد بدل می ساخت و سپس در انبارهای ذخیر می کرد[به زبان محلی تاپه گفته می شد] و زن با درست کردن خمیر به کمک زنان همسایه به پخت نان مشغول می شدند.

در فصل تابستان ایامی به روزهای خرمن معروف بود که در آن گندم را در خرمنی انباشته می کردند و به وسیله لوازم مخصوص گندم به کاه بدل می شد و زن ها توسط باد موافق گندم ها را از کاه ها جدا می کردند.

برخی پیر زنان که خاطره گویی می کنند، می گویند وقتی هم که حامله بودند کار می کردند که گاه اتفاق می افتاد در سر زمین کشاورزی زایمان می کردند و به خانه نمی رسیدند و بچه در مزرعه به دنیا می آمد.

پیر زن های بودند که به علت یاغیانی که به روستاها حمله می کردند، اسب سواری و کار با تفنگ را بسیار خوب بلد بودند تا در کنار همسرش از موجودیت روستای خود محافظت کنند.

البته الان دیگر نان از نانوایی تهیه و جدا کردن گندم از کاه توسط خرمن کوب ها صورت می گیرد و اکثر خانم ها کارهایشان سبک شده است و تکنولوژی بسیار از خوشی ها را برده است.

حال که از گندم صحبت به میان آمد باید بگویم یکی از کارهای که دروگران در زمان برداشت گندم انجام می دادند، وقتی رهگذری از کنار زمین دروگر که بیشتر اوقات گروهی به درو مشغول بودند می خواست گذر کند، خدا قوتی به دروگر می داد که دروگر در همین حین با پاسخ خدا قوتی، یک دسته از گندم را به سمت رهگذر می گرفت و از آنجایی که گندم برای مردم نشانه برکت بود، وی به روستا می رفت و اقلام خوراکی خریداری می کرد و برای دروگران می آورد که به عنوان شیرینی به آنها می داد.

آواز های دروگران زمان درو بسیار شنیدنی بود که الان دیگر تیلر(گندم چین مکانیکی) این ها را از میان برداشته و خبری از آن شور درو در میان مردان دیگر نیست.

وضعیت فعلی روستا

زبان اصلی اهالی روستا ترکی می باشد و شغل اصلی آنها کشاورزی و دامداری است.همچنین قابل ذکر است امروزه به دلیل پیشرفت در زمینه های مختلف و ماشینی شدن زندگی ها ،این روستا هم بی بهره نمانده و پیشرفتهای زیادی در طی سالهای اخیر داشته است از جمله این که از امکاناتی نظیر برق،تلفن و گاز سالهای زیادیست که بهرمند می باشد این روستا دارای ۵ مدرسه ،خانه بهداشت، پست بانک ،کتابخانه
عمومی،شرکت تعاونی و….می باشد. این روستا از نظر نمای ساختمانی کاملا متحول شده و دیگر خانه هایی با خشت و گل به ندرت در این روستا دیده می شود .

قلعه روستایی

در بیشتر روستاهای فریدن علاوه بر خانه‌های روستایی گاهی چندین قلعه جلب نظر می کنند و کلیه این قلعه ها به طور اشتراکی ساخته شده اند و ساکنین آنان معمولا با همدیگر نسبت خانوادگی داشته و از یک طایفه می باشند اگر دقت کنیم متوجه می شویم که مجتمع های مسکونی امروزی الگو گرفته شده از این بناهای تاریخی هستند.

چنانچه در معماری این قلعه ها دقت شود دیوارهای گلی بلند و قطور با پی سنگی را ملاحظه می کنیم که ساختمان های درون قلعه را احاطه کرده و در هر یک از چهار گوشه، این دیوار یک برج را ملاحظه می کنیم که جهت دیده بانی و دفاع از قلعه ساخته شده اند همچنین این قلعه ها دارای یک دروازه بزرگ و مستحکم است که معمولا از چوب گردو ساخته شده است.

من شما را به یکی از قلعه های روستای نهرخلج فریدن به نام «قلعه بالا» می برم این قلعه فعلا رو به ویرانی است البته به گمانم اکنون کاملا ویران شده است!

اگر از ۵۲ متری قلعه از طرف دروازه به آن نگاه کنیم دروازه قلعه، دیوارهای قلعه و یک بالاخانه ۴ اتاقه و یک مهتابی جلب نظر می کند مهتابی فاقد سقف است.

جلوتر آمده و بعد از عبور از دروازه قلعه وارد محلی می شویم با نام هشتی )یک مکان ۵ ضلعی( که در اطراف محوطه ۵ ضلعی چندین سکو برای نشستن وجود دارد.

کسانی که با ساکنین قلعه نسبت فامیلی ندارند و با یکی از قلعه نشینان کار دارند پس از صدا زدن مخاطب در داخل هشتی روی
یکی از سکوها نشسته و گفتگو می کنند و پس از اتمام صحبت آن شخص قلعه را ترک می کند.
در طرف چپ هشتی یک درب وجود دارد که به یک طویله بزرگ ختم می شود این طویله اختصاص به اسب های مهمانان دارد و بر روی بام این طویله بالا خانه هایی احداث شده که مخصوص پذیرایی از مهمانان غریبه است که قرار است یک روز یا چند روز مهمان ساکنین قلعه باشند.

ناحیه هشتی را پشت سر گذاشته وارد محوطه قلعه می شویم، در محوطه قلعه یک چاه آب، چندین آغل گوسفند و تعدادی طویله که احشام ساکنین قلعه به طور جداگانه در آنها نگهداری می شوند و هم چنین چندین انبار کاه جهت تغذیه احشام در فصل زمستان جلب نظر می کند و در همان قسمت یک مستراح عمومی و در طرف دیگر زاغه یا کنده ملاحظه می کنیم که در زیر زمین حفر شده و در عمق زمین دارای انشعابات فراوانی می باشد و هر بخش آن اختصاص به حیوانات به خصوصی دارد.)مثلا محلی که به گوسفندان اختصاص دارد سقف آن کوتاه تر است.

هر بخشی اززاغه به یکی از ساکنین قلعه اختصاص دارد. در فصل تابستان احشام در طویله ها و آغل هایی که در داخل حیاط قلعه قرار دارند نگهداری می شوند ولی در زمستان به علت سردی هوا احشام را در زاغه ها نگهداری می کردند.

یک چاه مشترک بین همه انشعابات زاغه وجود دارد و در هر انشعاب یک سنگاب وجود دارد که آب را از داخل چاه کشیده و داخل مجرائی آب را خالی کرده تا به سنگاب ها برود و آنها را پر کند و حیوانات آب را از این سنگاب ها می آشامند. همچنین در اطراف قلعه دو برج دیده بانی جلب
توجه می کند این برج ها با پی سنگی و دیوارهای گلی ساخته شده اند و از سه طبقه تشکیل گردیده اند، در طبقات بالا دور تا دور دیوار برج دریچه هایی جهت دیده بانی و تیراندازی تعبیه شده.

آخرین طبقه برج که بالای پشت بام برج است به وسیله دیواری احاطه شده در این دیوار نیز سوراخ هایی جهت دیده بانی و تیراندازی ساخته شده است.

در فصول گرم تعدادی از جوانان قلعه در بالای پشت بام می خوابیدند. مجدد اً به داخل محوطه قلعه بر می گردیم. خانه هایی را ملاحظه می کنیم که به طور افقی در کنار هم چسبیده به هم ساخته شده اند. دیواارهای این خانه ها گلی بسیار قطور، پی آنها سنگی و سقف خانه ها با
تیر چوبی است.

پشت بام این خانه ها مشترک هستند و به تناوب بین خانه ها یک سرسرا وجود دارد. هر خانه تشکیل شده است از یک ایوان که از سطح زمین بیش از یک متر ارتفاع دارد که حیوانات پس از ورود به قلعه قبل از رفتن به طویله نتوانند به داخل ایوان بیایند. هنگامی که از حیاط می خواهیم وارد
ایوان شویم باید چند تا پله را طی کنیم پس از اتمام پله ها باید در ورودی ایوان را باز کرده وارد ایوان شویم.

در ایوان علاوه بر چند طاقچه که برای قرار دادن وسایل مختلف می باشد یک تنور کف ایوان کار گذاشته شده و یک اجاق (بخاری) در دیوار ایوان ساخته شده و دودکش آن به بالای پشت بام باز می شود.

از این تنور برای پختن نان و بعضی از غذاها و از اجاق نیز برای پخت و ز انواع غذاها از اوایل بهار تا اواخر پاییز استفاده می شود. هم چنین یک محوطه ای کوچک ی در داخل ایوان هم سطح با کف ایوان ساخته شده که کیلان نامیده می شود و محل نگهداری مرغ و خروس در شب ها می باشد.

این مکان شبانه طیور یک دریچه کوچک دارد به طوری که طیور به راحتی از آن عبور کنند که محل ورود و خروج مرغ و خروس می باشد و یک درب کوچک به طرف اتاق نشیمن دارد که صاحبخانه پس از باز کردن آن تخم مرغ ها را هر روز برمی دارد.
بعد از ترک ایوان وارد اتاق نشیمن می شویم در اتاق نشیمن علاوه بر درب ورودی دو پنجره چوبی که از کف اتاق نشیمن حدود یک متر ارتفاع دارد،جهت روشنایی اتاق نشیمن به طرف ایوان باز می شوند.

در دیوارهای نشیمن دو ردیف طاقچه وجود دارد که طاقچه های ردیف پایین از نظر طول و عرض بزرگتر از طاقچه های بالا می باشند این طاقچه ها جهت گذاشتن بعضی از وسایل که در اتاق نشیمن مورد استفاده قرار می گیرند تعبیه شده و یا به بعضی از وسایل تزئینی اختصاص دارد.در وسط اتاق نشیمن یک تنور و در داخل یکی از دیوارها یک اجاق )بخاری( قرار دارد که دودکش آن به پشت بام ختم می شود.

در زمستان پخت و پز غذا در این اجاق انجام می گیرد هم چنین در فصل زمستان در تنور پخت و پز نان و بعضی از غذاها انجام می گیرد.
هنگامی که در تنور هیزم می سوزاندند برای پختن نان یا برپا کردن کرسی دود در اتاق نشیمن جمع می شود این دود به وسیله دریچه ای که در سقف اتاق نشیمن وجود دارد خارج می شود و این دریچه نورگیر نیز می باشد.

کاربرد دیگر این دریچه این بود که در شب اول عید نوروز در این دریچه ها شال اندازی(شال پشمی که زنان آن را می بافتند و مردها آن را به کمر می بستند) می کردند و عیدی دریافت می کردند و عیدی بگیران نیز شناخته نمی شوند.

این دریچه در بیشتر خانه های روستایی وجود دارد و هنگامی که جوانان شب عید جهت شال اندازی مراجعه می کردند، معمولا دختران صاحب خانه عیدی را به شال بسته و شال انداز آن را از دریچه بالا می کشید.

این عمل عیدی گیری یک ویژگی دیگری داشت این بود که ممکن بود این جوان دختر صاحبخانه را پسند کرده و برای خواستگاری مراجعه کند زیرا دختران شال انداز را نمی دیدند ولی دختر جوان از طریق همین دریچه کاملا در میدان دید جوان شال انداز قرار می گرفت.

دریچه دود و نور و عشق!( گاهی این دریچه کوچک درب بزرگی می شد برای جشن عروسی دو جوان!)
در زمستان ها از تنور اتاق نشیمن علاوه بر پخت و پز غذا و نان، بر روی آن کرسی می گذاشتند و افراد بدین وسیله در زمستان ها از انرژی حرارتی استفاده می کردند.

بعد از اتاق نشیمن، اتاق پشتی یا پستو قرار گرفته و به وسیله یک درب این دو اتاق به هم ارتباط می یابند و اتاق پشتی در حقیقت یک انبار
بزرگ است که در آن تاپوهای ذخیره ی گندم،ذخیره آرد،ذخیره انواع حبوبات و غیره می باشد .

همچنین یک صندوق چوبی در این اتاق پشتی قرار داشت که اختصاص به ذخیره نان داشت. هم چنین کوزه های آب آشامیدنی،کوزه های ماست و پنیر ،کوزه های روغن و کوزه های شیره انگور و خلاصه وسایل دیگری که برای یک زندگی ساده لازم است. هر یک از این مجموعه ها )ایوان،اتاق نشیمن،پستو( متعلق به یک خانواده بوده و در ضمن مسیر ورود هر کدام از این خانه ها جدا بود.

لازم به یادآوری است دیوارهای ایوان،اطاق نشیمن و پستو به وسیله کاگل اندود و به وسیله خاک سفید آن را رنگ آمیزی می کردند.

قوانین اداره قلعه و رابطه قلعه نشینان با هم

*پدربزرگ ها و مادربزرگ ها در اداره قلعه حرف اول را می زنند.

*ساکنین قلعه به نوبت باید در پذیرایی از میهمانان غریبه مشارکت داشته باشند.

*درزمستان ها بالای پشت بام های ساختمان های مشترک به کمک کلیه ساکنین باید برف روبی شود.

*تعدادی از ساکنین قلعه اسلحه گرم دارند و در برابر مهاجمان از قلعه دفاع می کنند(همراه با سایر ساکنین قلعه) ،معمولا کسی جرأت دزدی از قلعه را نداشت چون به طور یقین دستگیر می شد.

*اگر کسی به زیارت یا مسافرت می رفت و پسر بزرگی نداشت بقیه ساکنین برف روبی و رسیدگی به احشام او را به عهده می گرفتند.

*اگر یکی از ساختمان های مشترک مانند برج های دیده بانی یا دیوار قلعه و غیره دچار خرابی می شد به وسیله کلیه ساکنین و به شکل تعاونی بازسازی می شد.

*بیشتر ساکنین قلعه در امور کشاورزی نیز با هم شریک بودند.

*کلیه جشن ها مانند عروسی ها، انواع رقص ها،مراسم چهارشنبه سوری و انواع بازی ها و کشتی گیری جوانان در حیاط قلعه انجام می گرفت.

سوادآموزی در قدیم در نواحی روستایی به وسیله افرادی انجام می شد که به نام ملا معروف بودند و شاگردان او را ملابچه نه بچه مدرسه می نامیدند. و مکانی که به شاگردان خواندن و نوشتن آموخته می شد مکتب نام داشت.

در این قسمت چگونگی کار مکتب در روستای نهرخلج فریدن را شرح می دهم و در این روستا مکان مکتب ها همان خانه ملاها بود .

قوانین مکتب

* هر ملا بیشتر از ۲۲ نفر را تدریس نمی کرد.

* از نظر زمانی کلاس درس از اواسط پاییز شروع و تا اواخر اسفند به پایان می رسید و هر شاگردی در هر فاصله زمانی بین اواسط پاییز تا اواسط زمستان مراجعه می کرد مورد پذیرش قرار می گرفت.

*کلاس شش روز در هفته دایر بود و جمعه ها تعطیل بود.

*پذیرش شاگردان جهت ثبت نام بین ۶ سال تا ۲۲ سال بود.

*زمان تشکیل کلاس ۷ صبح تا ۱۱ صبح بود و ساعت ۱۱ صبح تا یک بعد از ظهر ملابچه ها به عنوان خوردن ناهار به منزل می رفتند و دوباره ساعت یک بعد از ظهر تا چهار بعد از ظهر در مکتب مشغول آموزش می شدند و همچنین در این فاصله زمانی شاگردان احشام خود را آب و کاه می دادند.

*شاگردان سال اول تا چهارم با هم در یک کلاس بودند، اگر شاگردی در دو سال اول پیشرفتی در یادگیری دروس نداشت از مکتب اخراج می شد.

*بعضی از شاگردان که دختر بودند تا نه سالگی می توانستند به مکتب بروند و از آن به بعد دیگر در مکتب نمی توانستند درس بخوانند، مگر اینکه ملا به خانه آنها می رفت و دختران را درس می داد.

*ملاشاگردان شش ساله را کتک نمی زد، ملا شاگردانی را که خوب درس نمی خواندند با ترکه کتک می زد و یا این که آنها را فلک می کرد و
کتک می زد.

*شاگردان باید هر روز درس خود را امتحان می دادند.

* ملا روزهای شنبه تک تک شاگردان ملاحظه می کرد که آیا حمام رفته اند آیا ناخن های خود را کوتاه کرده اند. اگر غیر این بود آنها را کتک می زد.

*ملا هفته ای یک یا چند بار در زمستان ها به شاگردان دم کرده گل گاو زبان یا چای نبات می داد.

قوانین مربوط به ملا بچه ها

هر ملا بچه یک تنگ سفالی کوچک پر از آب آشامیدنی را باید همراه خود داشته باشد.

شاگردان باید زیر انداز خود را می آوردند و در تمیر نگهداشتن آن باید کوشا باشند.

برای گرم کردن کرسی مکتب در زمستان، ملا بچه ها موظف بودند طبق نوشته مقرر شده هیزم جهت سوزاندن در تنور همراه بیاورند.

در زمستان ها که برف می آمد شاگردان باید پشت بام مکتب خانه را برف روبی کنند.

شاگردان باید ملا را هر دو هفته یکبار جهت صرف شام به منزل دعوت می کردند و ملا پس از صرف شام در مورد پیشرفت درسی شاگرد به پدر و مادر در حضور ملا بچه توضیح می داد.

هر شاگردی برای ۳ ماه تحصیل باید ۷/۵من گندم که هر من برابر ۶ کیلو گرم بود به ملا اجرت می داد.

شاگردانی که برای اولین بار به مکتب مراجعه می کردند باید یک کله قند، مقداری شیرینی غیر از حقوق ثابت به ملا می دادند.

یک روز قبل از عید نوروز باید کلیه شاگردان برای جناب ملا عیدی ببرند که شامل برنج،روغن و شیرینی بود.

شاگردان باید نماز یومیه را بخوانند و بالای پشت بام اذان بدهند.

شاگردان موظف هستند در طول سال تحصیلی به تناوب شیر و ماست و نان برای ملا ببرند.

اگر ملا بچه ای شاگرد ممتاز شناخته می شد باید پدر و مادر ملا بچه هدیه ای به عنوان شیرینی به ملا می دادند.

شاگردان وقتی سؤالی از ملا داشتند باید او را جناب ملا یا جناب آخوند خطاب می کردند.

اگر شاگردی در درس خواندن خیلی کوشا بود ملا به او جایزه می داد.(قلم و دوات)
وسایلی که ملا بچه باید داشته باشد:

کیف، در اوایل لوح تعلیم، زغال، قلم و دوات، قلم نی و دفترچه

اولین بار که ملا بچه شروع به نوشتن می کند از چوب خشکی که سر آن سوزانده شده و تبدیل به زغال شده بود جهت نوشتن استفاده می کرد و ملا روی لوح تعلیم سر مشق می داد و او با زغال آن را تمرین می کرد و پس از مدتی با قلم و مرکب روی لوح تعلیم از روی سر مشق تمرین می کرد و بعد اً آن را با آب شستشو می داد و مجدد اً تمرین می کرد.(مدادهای امروزی الگو گیری از چوب های سر سوخته مکتب است)

پس از مدت زمانی که می گذشت و نوشتن را ملابچه یاد می گرفت، وی با قلم ریز و قلم درشت شروع می کرد روی کاغذ تمرین کردن.

دروسی که تعلیم داده می شد عبارت است از:

آموزش الفبا ،سوره هایی از قرآن، و سپس قرآن تا آخر خوانده می شد،دعای توسل،کتاب حافظ،گلستان سعدی،مثنوی معنوی و شاهنامه.

کتاب هایی که ذکر شد آموزش آنها اجباری بود ولی بعد از آن هر کتابی را که ملابچه دوست داشت، می توانست بخواند و ملا باید به او آموزش می داد.

بعضی از ملا ها ریاضیات را نیز در دروس آموزشی خود می گنجاندند.

نوشتن نامه،نوشتن انشاء قباله نویسی،چگونگی رد و بدل کردن سند تقسیم نامه آب، تقسیم نامه آب، نوشتن قراردادها آموزش داده می شد.

ملا هر روز مشق های شاگردان را ملاحظه می کرد و یا اگر انشا بود انشا آنها را به دقت مطالعه می کرد. اگر انشا به خوبی به موضوع نپرداخته بود روی ورقه می نوشت باطل است.

مراسم ازدواج

مراسم ازدواج در نواحی روستائی فریدن معمولا دو روز طول می کشد. در شب آخر عروسی مهمانان پس از صرف شام،مراسم پول اندازی دارند.

چه در مجلس زنانه و چه در مجلس مردانه . زن و مرد مهمان باید مبلغی پول اندازی کنند، به طور مثال اگر پدر خانواده هزار تومان پول اندازی کند،مادر خانواده نصف آن مبلغ را می اندازد.

یکی از افراد فامیل داماد چه در مجلس زنانه و چه در مجلس مردانه در یک دفتر اسم و نام خانوادگی پول اندازها را یادداشت کرده و مبلغی را که پرداخته اند در جلوی نام آنها ثبت می کنند که هر وقت زمان ازدواج دختر یا پسر آن خانواده فرا رسید این مبلغ یا بیشتر را در مجالس ازدواج آنها پول اندازی می کنند، پول اندازی باعث تشویق جوانان به عروسی می شد.

مراسم فوت
در مراسم فوت یکی از افراد خانواده در بعضی از روستاهای فریدن خانواده های شرکت کننده در مراسم عزا باید پرسانه برای صاحب عزا بیاورند. و پرسانه عبارت است از برنج، نان ،گوشت،قند و چای و غیره و این در حقیقت کمک به خانواده ای است که عزیز خود را از دست داده تا بتواند هزینه خرج مجلس عزاداری را بپردازد و این یک نوع تعاون برای کمک به برپائی این مراسم است و در ازمله های قدیم این رسم بوده است.

امروزه این رسم تغییر کرده و هم اکنون صاحب عزا برای حاضرین در مراسم باید هزینه کند که البته گفتنی است مردم فرهیخته دهستان نهرخلج این رسم را نیز از میان برداشتند تا دیگر هزینه ی سنگینی بر دوش صاحب عزا قرار نگیرد.

نمایش پرده ای

این نمایش عبارت است از یک نقاشی که بر روی پارچه ای مخصوص نقاشی شده و صحنه جنگ بین امامان و کفار در آن در معرض دید قرار می گرفت که طول و عرض این نقاشی کاملا استاندارد به طوری که از فاصله ده تا پانزده متری قابل مشاهده بود.

در این پرده نقاشی امامان با چهره زیبا و نورانی و کفار با چهره های زشت و خشن جلب توجه می کرد که سوار بر اسب بودند و سراسر این پرده، نقاشی صحنه های مختلف جنگ را نشان می داد و نقاشی این پرده شبیه مراسم یک تعزیه بود، گاهی اوقات کلیه، مراسم روز عاشورا در این پرده نقاشی در معرض دید قرار می گرفت.

پرده خوان، این نقاشی پرده ای را در یک میدانگاه به دیوارآویزان می کرد، روی این پرده نقاشی را، پرده نازک دیگری می پوشاند.

پس از جمع شدن مردم جهت تماشای پرده نقاشی، پرده خوان با دعا و صلوات پارچه نازک را به تدریج از روی صحنه های مختلف کنار می کشید تا تصاویر یک صحنه ظاهر شود و آن صحنه را به تماشاگران نشان داده و درست شبیه تعزیه خوانان صحنه جنگ کافران و امامان را با نوحه سرایی توضیح می داد و همینطور به تدریج پرده را عقب کشیده و صحنه های مختلف این نقاشی را شرح می داد و تماشاگران با دیدن این صحنه ها شروع به گریه و زاری می کردند.

پرده خوانها جهت جلب توجه تماشاگران از حرکت دست ها و تغییر در عضلات چهره (حالت شادی و یا حالت حزن) تغییر در تن صدا، خواندن اشعار مذهبی با آواز خوش و نوحه خوانی استفاده می کردند.

قصه گوها و دستان سرایی:

در فصل زمستان که شب ها طولانی و بلند بود و کارهای کشاورزی تعطیل بود خانواده های روستائی بیشتر از قصه گوها جهت داستان سرائی از آنها دعوت به عمل می آوردند و پس از صرف شام،قصه گوها شروع به گفتن داستان ها و حکایات مختلف می کردند بعضی از قصه گوها داستان هایی از شاهنامه فردوسی انتخاب میکردند مانند داستان جنگ رستم و سهراب و داستان بیژن و منیژه،و داستان های دیگر مانند شیرین و فرهاد،داستان امیرارسلان نامدار و غیره را نقل می کردند و به وسیله قصه های مختلف زندگی و هویت نیاکان را زنده نگه می داشتند.[در زبان ترکی محلی در فریدن این امر به متل گویی معروف بود]

که امروزه تلویزیون و موبایل ها جای همه اینها را گرفته که گاهأ این تکنولوژی خانواده ها را از هم دور نگه می دارد.

کاربرد چوب خط در قصابی

چوب خط از چوبی به طول نیم متر و قطر حدود دو و نیم تا سه سانتی متر ساخته می شد و قسمتی از یک سر چوب به وسیله چاقو تراش داده می شد و نام صاحب چوب خط بر روی آن نوشته می شد تا با چوب خط سایر مشتریان اشتباه نشود، یکی از افراد خانواده جهت خرید گوشت چوب خط را به قصابی برده و گوشت خریداری می کرد .

خرید گوشت خانواده معمولا مقدار ثابتی بود. مثلا نیم کیلو و یک خانواده ممکن بود یک کیلو گوشت در روز لازم داشته باشند. قصاب بوسیله چاقو روزهایی که مشتریان گوشت خریداری می کردند روی چوب خط علامت گذاری می کرد.

فواید این چوب خط ها این بود که هیچ گونه وجهی رد و بدل نمی شد. ثانیا بیشتر روستائیان سواد نداشتند و نمی توانستند روزانه آنها را یادداشت کنند و ثالثا به جای پول، چوب خط را روزانه و یا هر چند روز یکبار به قصابی می بردند. و قصاب معمولا هر ماه یکبار به در خانه چوب
خط داران مراجعه می کرد و می گفت چوب خط را صاحب خانه می آورد و مقدار وزن گوشت را روی چوب خط حساب کرده و بابت آن گندم یا سایر محصولات کشاورزی و یا به ندرت پول دریافت می کرد.

کوه یالانچی نهرخلج و علت نامگذاری

یالانچی یک لغت ترکی است به معنی دروغگو، و وجه تسمیه آن به خاطر این است که در این کوه در اوایل بهار چندین چشمه پر آب جاری می شود و در اوائل خرداد ماه ناگهان چشمه ها خشک می شوند و کشاورزان جوان و کم تجربه به امید اینکه امسال چشمه ها خشک نخواهند شد در زمین های زیر چشمه ها انواع بذر کشت می کنند و به علت خشک شدن ناگهانی چشمه ها محصولات خود را از دست می دهند
و چون کوه یالانچی کشاورزان را گول می زند این لقب به آن داده شده است.

انگورهای نهرخلج

همانگونه که در ابتدا گفتیم روستای نهرخلج از تاکستان های خوبی بهره می برد که الان کم آبی و روی آوردن به محصولات کم منفعت مثل سیب زمینی فقط تعدادی کمی از آنها باقی ماندند و مابقی آنها خشک گردیدند که اگر مدیریت خوبی وجود داشت شاید به جای سیب زمینی که خریداری نمی شد و در شرکت تعاون این روستا ذخیره می گردد، باغ های انگور قدیم نهرخلج این دیار خوش و آب هوا دوباره احیاء گردد و یکبار دیگر تاکستانه های نهرخلج سر زبان ها بیافتد.

منبع:

کتاب هفت دانگی، دکتر هوشنگ حمیدی،چاپ اول،نشرروان سنجی،تهران

مطالب مشابه

به گزارش روابط عمومی فرمانداری فریدن، به منظور هماهنگی و انسجام جهت باشکوه برگزار نمودن شب‌های قدر و راهپیمایی روز قدس، روز چهارشنبه جلسه ای با ریاست فرماندار فریدن و با حضور بخشداران بخش مرکزی، زنده رود و مدیران نهادها و دستگاه های اجرایی در سالن جلسات فرمانداری برگزار گردید. فرماندار طی سخنانی ضمن تبریک […]

۹ فروردین ۱۴۰۳

به گزارش روابط عمومی فرمانداری فریدن، اولین جلسه شورای اداری فریدن در سال ۱۴۰۳ با حضور عزیزاله عباسی فرماندار فریدن، امام جمعه شهر داران، منتخب مردم شهرستان های فریدن، فریدونشهر، چادگان و بوئین میاندشت و دیگر مسئولان دستگاهای اجرایی در مسجد گلستان شهدای شهر داران برگزار شد.

۸ فروردین ۱۴۰۳

به گزارش روابط عمومی فرمانداری فریدن، اعضای شورای اداری شهرستان فریدن روز سه شنبه در ابتدای نخستین نشست سالجاری این شورا، با نثار گل برتربت پاک شهدای انقلاب اسلامی با آنان تجدید میثاق کردند. نخستین نشست شورای اداری فریدن در مسجد گلستان شهدای شهر داران و در جوار قبور مطهر شهیدان انقلاب اسلامی برگزار شد.

۸ فروردین ۱۴۰۳

به گزارش روابط عمومی فرمانداری فریدن، عزیزاله عباسی فرماندار فریدن با انتشار ویدیویی فرا رسیدن سال جدید، را به تمام مردم این دیار تبریک گفت.

۵ فروردین ۱۴۰۳
نظرات کاربران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

چهار − 2 =